ويژه نامه روزنامه جوان- توفيق تغسيل آيتالله مشكيني در حسينيه فاطميون تهران را حاج منصور ارضي مداح با اخلاص اهلبيت (ع) داشته و خاطره وي از حالت جسد آن فقيه مجاهد نيز خواندني و جزو ناگفتههاست. حاج منصور كه خود از مداحان پرسوز و گداز و در عين حال صريح است، هم در باب حالات اخلاقي و بكاء آيتالله مشكيني گفتنيهايي دارد و هم در مورد صراحت و شجاعت ايشان.
آيتالله مشكيني يك فقيه جامعالاطراف بود، اينگونه افراد در ميان علما نيز قليل هستند، قبول داريد؟
يك مسيري كه بناست طي شود براي رسيدن به مقصد، راههاي مختلفي وجود دارد. در ميان علما نيز گاهي مثلاً يك عالمي اخلاق علمي دارد، فاضل كامل هم هست، شهرت هم دارد، مريد هم زياد دارد كه البته اين، اراده خداست، البته كار به جايي ميرسد كه اراده عارف و عالم و زاهد و سالك اليالله آن قدر زيبا ميشود كه ميشود اراده الله و از خدا ميخواهد كه اصلاً مشهور نشود. آيتالله بهجت تا وقتي از دنيا نرفته بود، يك عده كمي نسبت به ايشان شناخت داشتند، البته يك عدهاي هم شاگرد ايشان بودند، ولي يك مسير بهخصوصي مال خودش بود و با خودش هم آن را برد، اما وجودش براي انقلاب، براي جامعه، براي شهر قم خيلي مؤثر بود. هر كدام از علماي بزرگ ما سير و سلوكي دارند. اگر آدم بخواهد اينها را بگويد، كتابها ميشود و ما هم كه خودمان جاهليم، جاهل به مسئله، نه جاهل به اين وجودهاي نازنين. شما نگاه كنيد كساني كه من ديدهام استاد من هم بودهاند و از دنيا رفتهاند، درس اخلاق كه ميدادند، شاگردان و مريدان زيادي داشتند ولي يكسري را هم ما ديديم كه با اينكه درس اخلاق داشتند، موقع جان دادنشان، در خلوت از دنيا رفتند. نميشود گفت غربت، بلكه خلوت. يكي از اين بزرگواران آيتالله مشكيني (رحمهالله عليه) بود. البته توفيق بود كه از دفتر مقام معظم رهبري آقاي محمديگلپايگاني توسط واسطهاي به من گفت بدن ايشان را تغسيل دهيد.
پس علت اينكه شما بدن آيتالله مشكيني را غسل داديد، همين توصيه بود؟
بله، بدن ايشان را به حسينيه فاطميون در خيابان مجاهدين آوردند. ايشان در اثر مريضي نحيف شده بودند. شاگردي هم داشتند كه اسمش يادم رفته و بسيار مقيد بود كه همه كارها درست انجام و همه مسائل كاملاً رعايت شوند. بدن نازنين، مثل بلور و شيشه بود. آرام هم بدن را شستيم و غسل كرديم. عجيب بود، دست ايشان را كه براي شستوشو بالا ميآورديم و كنار بدن قرار ميداديم، دست آرام آرام دوباره روي سينه برميگشت. ما علم كمي داريم، اما ديگران كه علمي بالاتر از ما دارند، ميگويند بدن كه خشك ميشود، به همان حالت ميماند ولي اين بدن نرم بود. بعضي از بدنها را كه ميشوييم، سنگين هستند، اما ايشان كانه با ما همراهي ميكرد. عده زيادي هم آنجا نبودند. چند نفر از فاميلها بودند. خيلي غريبانه. يادم هست مرحوم استاد خودم، مرحوم آشيخ محمود نجفي را كه ميشستيم، بالاي سرش قيامتي بود و خيلي گريهكن داشت. در ميان ائمه هم همينطور است، مثلاً امام حسن (ع) زياد گريهكن ندارد، ولي امام حسين (ع) و امام موسيبن جعفر (ع)، زياد گريهكن دارند. انگار يك راه و يك رسم است. يك كسي هميشه بايد غريب باشد.
آيتالله مشكيني يك معلم اخلاق بود. الان كه تلويزيون يا راديو معارف درسهاي ايشان را پخش ميكند و انسان گوش ميكند، متوجه ميشود كه چه شخصيت ارزشمندي دارد.
با اينكه علمش را داشت و قريبالمرجع بود، نه قريب الاجتهاد، بلكه در حد مرجعيت بود اما عجيب متواضعانه نسبت به امام و مقام معظم رهبري برخورد ميكرد، در هر سمتي هم كه بود متواضعانه و خاشعانه رفتار ميكرد. اين صفت اولياي خداست كه اصلاً خودبيني ندارند. نسبت به همه تواضع ميكرد. از نظر علمي هم كه بايد از علما بپرسيد كه اين مرد چقدر توانا بود.
چرا اين مراتب علمي و اخلاقي آيتالله مشكيني آنطور كه بايد و شايد براي جامعه شناخته شده نيست؟
عرض كردم، اين غربت را برخي خودشان انتخاب ميكنند. شايد هم مثل بعضي از علما باشد كه ۱۰۰ سال، ۲۰۰ سال ۵۰۰ سال پيش از دنيا رفتهاند و اكنون از آنها تحليل ميشود، يعني بايد زمان بگذرد تا اين گنجينهها شناخته شوند.
آيتالله مشكيني در جبهههاي دفاع مقدس نيز حضور فعالي براي روحيه دادن به رزمندگان داشتهاند.
ايشان خيلي وقتها در اتاق جنگ بود و دعا ميكرد. ما هر موقع برخورد ميكرديم، هم حال مناجات داشت، هم حال امام زماني. عجيب با امام زمان (عج) رفيق بود. خيلي از آقايان اين توجه را ندارند، شايد هم ابراز نميكنند، اما ايشان هم توجه داشت و هم ابراز و اعلام ميكرد و هم خودش واقعاً مخلص بود. در جبهه هم همينطور بود. چند تا از روحانيون بودند كه هميشه در جبههها بودند و دعا ميكردند.
حال بكاء خوبي هم داشتند.
بله، برخي افراد غرق در بكاء هستند، اما ايشان خود بكاء شده بود، ولي به هر حال، اين رسم نيست كه شاگرداني كه از ايشان استفاده كردهاند، جداگانه نيايند و تجليلي از ايشان بكنند. اين همه در حوزه مجله و نشريه داريم، چرا بايد ايشان اينقدر غريب بماند؟
نكته مهم اين است كه در عين زهد و تقوا صراحت ايشان هم خيلي عجيب بوده. مثلاً قبل از انقلاب جزو كساني بود كه پيگير اعلاميه مرجعيت امام بود و در آن قضيه پيشقدم ميشود يا در قضيه شهيد جاويد بالاخره نظرشان را اعلام ميكنند، درحالي كه خيليها اعلام نميكردند. بعد از انقلاب بالاخره چون از قبل از انقلاب با آقاي منتظري هم رده و همه جا با هم بودند، اما سر قضيه عزل از قائم مقامي صريح نظرشان را ميگويند يا در قضيه آغاجري اعلاميه جامعه مدرسين عليه سازمان مجاهدين را امضا و منتشر كردند. برخي معتقدند كساني كه در اين سطح و جايگاه هستند، بايد گوشه حجره بنشينند و از آبرويشان هزينه نكنند، درحالي كه همانطور كه شما هم اشاره كرديد، در حد مرجعيت بود.
يكي از نكات جا افتاده و غلط اين است كه كساني كه سير اخلاقي دارند، يك مقداري گوشهنشين هستند. ايشان معلم اخلاق بود، داراي ولايت بود و همه چيز داشت، اما ميجنگيد و از آبروي خودش خرج اسلام ميكرد و برايش هم مهم نبود كه چه خواهد شد. مبارزي كه معلم اخلاق باشد، مگر چند تا داريم؟ مثل شهيد دستغيب «رحمهالله عليه»، شهيد مدني، اسم نميبرم نه اينكه نبوده و الان هم نيست، ولي آدمي را ميشناسم كه از نظر فكري و اخلاقي خيلي بالاست ولي اصلاً راه نميدهد و گره مردم به وسيله او باز نميشود. اما آيتالله مشكيني چه قبل و چه بعد از انقلاب روحيه مبارزه داشت، مثلاً بايد با بيحجابي بجنگد، نميجنگيد يا اگر مسئولي در مملكت ناجور بود، ميرفت در نماز جمعه ميگفت. الان بعضيها نميگويند، چه در قم باشند، چه در جاهاي ديگر، ولي واقعاً نميگويند، ميترسند. مصلحتانديشي ميكنند. ايشان حرفي را كه بايد ميزد، ميزد. خيلي صريح و شجاع و در عين حال غريب بود.....
بقیه در ادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج